مشاعره

مشاعره با حرف " ظ "

يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۱۹ ب.ظ


1


ظالم ببمرد و قاعده زشت از او بماند


عادل برفت و نام نکو یادگار کرد



{سعدی}






2


ظلم ماری است هر که پروردش

اژدهایی شد و فرو بردش



{ مکتبی }






3


ظل ممدود خم زلف تو ام بر سر باد

کاندران سایه قرار دل شیدا باشد



{ حافظ }






4


ظالمی را خفته دیدم نیم روز

گفتم این فتنه است خوابش برده به


وآنکه خوابش بهتر از بیداری است

آن چنان بد زندگانی مرده به


{ سعدی }






5



ظالم به ظلم خویش گرفتار می شود

از پیچ و تاب نیست رهایی کمند را





6



ظاهر که به دست  ماست شستیم تمام

باطن که به دست تست آن را تو بشوی






7

 

ظلم وستم گرچه ز دربان بود

از اثر غفلت سلطان بود

{ سعدی }






8







اتمام با ظ/


1

بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه حظ

از چنان جانی که باشد بی رخ جانان چه حظ


دیگر از شهرم چه خوشحالی چو آن مه پاره رفت

چون ز کنعان رفت یوسف دیگر از کنعان چه حظ


ناامید از خدمت او جان چه کار آید مرا

جان که صرف خدمت جانان نگردد زان چه حظ 


 جانب بستان چه می‌خوانی مرا ای باغبان

با من آن گلپیرهن چون نیست در بستان چه حظ


دل به تنگ آمد مرا وحشی نمی‌خواهم جهان

از جهان بی او مرا در گوشهٔ حرمان چه حظ



{ وحشی بافقی }





  • Mohammad Mahdi ..

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی