مشاعره با حرف " ت "
1
تو را چون آرزوهــایم همیشـــه دوســت خواهمـ داشــت
به شرطی که ... ببخشایم! بدون ِ شرط ...باور کــن !
+م.ع.بهمنــی
2
تو اَگَر به هَر نگاهی، ببری هزارها دل
نِرِسَد بِدان نگارا، که دلی نگاه داری
{ شهریار}
3
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
{حضرت مولانا}
4
5
تـــو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من...
چه جنونی ،چه نیازی
چه غمی ست..
{ اخوان ثالث }
6
تو تنهــا میتوانـــی آخرین درمــان مـــن باشی
و بی شـــک دیگران بیهـــــوده می جـوینـــد تسکینــم..
{ محمدعلی بهمنی }
7
تارو پود عالم امکان، به هم پیوسته است
عالمیرا شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد
8
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم غلط
باختم جان در هوای او غلط کردم غلط
{وحشی }
9
تو یک ساعت، چو افریدون، به میدان باش، تا زان پس
به هر جانب که روی آری درفش کاویان بینی
{ فردوسی }
10
تا تو نگاه میکنی کارمن اه کردن است
ای به فدای چشم تواین چه نگاه کردن است؟
11
تــو رفتــــه ای زیــارت و مــردم میـــان شـــهر
از یـــک فـــرشتـه تـــوی
حــــرم حـــرف میزننـــد..
12
تــو را آنـگونه مــیخواهـــم کــه باغــی باغبانــش را
شبیـــه مـــادر پیــــری کـــه مـــیبوســد جوانــش را
13
تا چند کنیم از تو قناعت به نگاهی
یک عمر قناعت نتوان کرد الاهی
{ شهریار }
تو را با غیــــر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
{ مهدی اخوان ثالث }
15
ترا که هر چه مراد است در جهان داری
چــــه غم ز حـــال ضعیفان ناتوان داری
{ حافظ }
16
تو کی دانی که لیلی چون نکویی است
کزو چشمت همین بر زلف و روی است
تو قد بینی و مجنون جلوه ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز
تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو، او اشارتهای ابرو
{ وحشی بافقی }
17
تو مپندار کــه خاموشی من
هست برهان فراموشی من
{ حمید مصدق }
18
تا تـــو مـــراد من دهی کشته مـــرا فراق تــو
تا تو به داد من رسی، من به خدا رسیده ام
{ رهی معیری }
19
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همــی سپرم
{ حافظ }
20
ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من
{ مولانا }
- ۹۴/۰۶/۲۸
- ۵۰ نمایش